تعداد نشریات | 20 |
تعداد شمارهها | 347 |
تعداد مقالات | 2,870 |
تعداد مشاهده مقاله | 3,259,403 |
تعداد دریافت فایل اصل مقاله | 2,395,108 |
تحلیل و واکاوی مبانی معرفتشناختی حقوقبشر از دیدگاه ریچارد رورتی | ||
فلسفه غرب | ||
مقالات آماده انتشار، پذیرفته شده، انتشار آنلاین از تاریخ 12 شهریور 1401 | ||
نوع مقاله: مقاله پژوهشی | ||
شناسه دیجیتال (DOI): 10.30479/wp.2022.17484.1020 | ||
نویسنده | ||
نبی الله سلیمانی* | ||
دانشجوی دکترا | ||
تاریخ دریافت: 09 تیر 1401، تاریخ بازنگری: 10 شهریور 1401، تاریخ پذیرش: 12 شهریور 1401 | ||
چکیده | ||
وقتی که فلاسفه و حقوقدانان مکتب حقوق طبیعی دربارهی حقوق بشر سخن میگویند، آنرا حقوقی برگرفته از ذات و طبیعت بشر میپندارند. اندیشمندانی نظیر ریچارد رورتی با اتخاذ رویکردی تاریخی، عملگرایانه و ساختارشکنانه، ذات و حقیقت جهانشمول در مورد انسان،ذاتگرایی و مبناگرایی در حقوق بشر را با نگاهی تردیدآمیز به نقد میکشند. رورتی معتقد است به فراخور هر زمان و مکانی، نوعی از گفتمان حقوقی برای هر جامعه شکل میگیرد و با اجماع کلی در همان جامعه،به عنوان اصول حقوقی پذیرفته میشود. بنابراین، بیهوده خواهد بود که یک قانون جهانی و یکسان را به عنوان حقوق بشر به همهی جوامع تحمیل کنیم. به عقیده او هیچ ماهیت متعالی انسانی که ما بواسطه آن درصدد توجیه باورهایمان باشیم وجود ندارد. آنچه ما را بهم نزدیک میکند نه عقلانیتبشری بلکه زمینههای مشترک تاریخی است. لذا بهترین شیوه برای ارتقای فرهنگ حقوقبشری تجارب غمگین مشترک ماست، به این منظور که مردم را به سمت احترام به حقوقبشری و احساس همدردی سوق دهیم. تلاش ما در این مقاله پاسخ به چنین شبهاتی است: آیا عاطفهگرایی غیرعقلانی رورتی قادر است بین داستانهای درست و جعلی حقوق بشر تمایز قائل شود؟با فرض تبیین رورتی از حمله به هرگونه ذاتگرایی در انسان، مفهوم حقوقبشر در اندیشه وی چگونه امکانپذیر و قابل تبیین است؟از طرف دیگر،آیا نظریه کلاسیک درباره حقوق بشر، یعنی نظریهای که حقوق بشر را بر مبنای علایق و مصالح مشترک آدمیان تعریف و تبیین میکند، مبنای نامناسبی برای فهم حقوق بشر است؟آیا دیدگاه رورتی که ساختارشکنی اصول کلی اخلاق است،ضداخلاقی و نافی اخلاقمداری نیست؟ | ||
کلیدواژهها | ||
حقوق بشر؛ جهانشمول؛ ذات؛ همدردی | ||
عنوان مقاله [English] | ||
Analyzing the epistemological foundations of the concept of human rights from the perspective of Richard Rorty | ||
نویسندگان [English] | ||
nabiallah soleimani | ||
ph.d student | ||
چکیده [English] | ||
When philosophers and jurists of the natural law school talk about human rights, consider them to be rights derived from human nature. Scholars such as Richard Rorty have taken a deconstructive approach to the nature and universal truth about human beings, criticizing essentialism and fundamentalism in human rights with skepticism. Instead, with a historical and pragmatic approach, they dismiss the philosophical approach as a universal foundation for human rights, and argue that fundamental rationalist projects such as the concept of human rights if Make no mistake, they are unnecessary and outdated.Therefore, it would be futile to impose a universal and equal law as human rights on all societies. According to him, there is no transcendent human nature by which we seek to justify our beliefs. What brings us together is not human rationality but common historical contexts. Therefore, the best way to promote a culture of human rights is through our shared sad experiences, in order to lead people respect for human rights and a sense of empathy. Human rights here are not rational and metaphysical, but constructive in the interests of humanity. Our attempt in this article is answer such doubts: Can Rorty's irrational sentimentalism be able to distinguish between true and false human rights stories? How is thought possible and explicable? Is deconstruction the general principles of morality, is it not immoral and the negation of morality? | ||
کلیدواژهها [English] | ||
Human rights, universal, essence, empathy | ||
مراجع | ||
| ||
آمار تعداد مشاهده مقاله: 185 |